نقد اقتصاد سیاسی - شماره 1 - پاییز 1391
امتیاز دهید
محمد مالجو و دیگران
مدتهای مدیدی است که نظم سرمایهدارانه به مهمترین اصل سازماندهی اقتصادی و اجتماعی در جهان و ایران بدل شده است. کار و طبیعت و پول در این نظم همگی بیش از پیش به کالا بدل شدهاند چندان که امروزه کالاییشدن حیات اجتماعی به هر گوشهی زندگی ما رخنه کرده است.
کالایی شدن حیات اجتماعی از فراگیر شدن نظم سرمایهداری پرده برمیدارد، از روابط اجتماعی این نظم، از تجلی قوانین حرکت آن در سطح تاریخی، و از تناقضهایش. اکنون، منطق سرمایه و به حداکثر رساندن سود به مهمترین مبنای زیست اجتماعی ما بدل شده است.
در چنین فضایی، شناخت زندگی اقتصادی و اجتماعی بیش از هر چیز مستلزم شناخت منطق کالاییِ حاکم بر مناسبات جامعهی بازاری است. تسلیم در برابر چنین منطقی که انسان و طبیعت را به کالاهای قابل فروش در بازار بدل میسازد راه را بر توّحشی مدرن گشوده است. چنین است که فراتررفتن از چنین منطقی را بسیاری از مدعیانِ دیروز و امروز ناممکن انگاشتهاند.
در مقابل، «نقد اقتصاد سیاسی» دال بر مقاومت در برابر این مناسبات است، مقاومتی که نمیخواهد در جشنوارهی دروغین مناسبات بازاری جاخوش کند بلکه میخواهد به فراسوی آن برود. به همین دلیل نیز ترجیح میدهیم به جای آن که کالایی تزیینی برای پرکردن ویترین انواع و اقسام نشریات و رسانههای نولیبرال و شاهدی بر مدعای دروغین تکثرگراییشان باشیم، فضایی برای نقد و بازاندیشی، هرچند محدود، اما مستقل، فراهم سازیم.
مرادمان از نقد، نه سنجش دیدگاهها و جایگزینی نظریهی اقتصادی و اجتماعی بدتر با نظریههای بهتر، بلکه زدودن خرافههایی است که در قالب علوم اجتماعی و حصوصاً در جامهی «علم اقتصاد» ترویج شده است. در پی آنیم حجابی را پاره کنیم که واقعیت اجتماعی را میپوشاند. در این چارچوب، نشان میدهیم که تحت چه شرایطی و با چه سازوکارهایی قانونمندیهای حرکت سرمایهداری خود را به گونهای تحمیل میکنند که گویی قوانینی طبیعی و نیروهایی بیرون از جامعه هستند. دلیل قدرتمندی سرمایه در تاریخ معاصر نیز تا حدودی به سبب این درک نادرست از سازوکارهای سرمایه و «طبیعی» جلوهگر شدن آن است.
به گمان ما اگر برخاستهایم به تغییر جهان باید به دانشی برای تفسیر جهان نیز مجهز باشیم، دانشی که به ما از مناسبات قدرت بگوید، روابط کالایی را تبیین کند، طبقات را ببیند و تضادها را، و از میان این همه چشم ما را بر تحلیل و تبیین و تغییر جهان بگشاید. این دانش همان «نقد اقتصاد سیاسی» در مفهوم کلاسیک کلمه است.
سخن آخر آن که امیدواریم؛ چرا که مصرّانه بر این گمانیم که «هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا خواهد رفت.»
بیشتر
مدتهای مدیدی است که نظم سرمایهدارانه به مهمترین اصل سازماندهی اقتصادی و اجتماعی در جهان و ایران بدل شده است. کار و طبیعت و پول در این نظم همگی بیش از پیش به کالا بدل شدهاند چندان که امروزه کالاییشدن حیات اجتماعی به هر گوشهی زندگی ما رخنه کرده است.
کالایی شدن حیات اجتماعی از فراگیر شدن نظم سرمایهداری پرده برمیدارد، از روابط اجتماعی این نظم، از تجلی قوانین حرکت آن در سطح تاریخی، و از تناقضهایش. اکنون، منطق سرمایه و به حداکثر رساندن سود به مهمترین مبنای زیست اجتماعی ما بدل شده است.
در چنین فضایی، شناخت زندگی اقتصادی و اجتماعی بیش از هر چیز مستلزم شناخت منطق کالاییِ حاکم بر مناسبات جامعهی بازاری است. تسلیم در برابر چنین منطقی که انسان و طبیعت را به کالاهای قابل فروش در بازار بدل میسازد راه را بر توّحشی مدرن گشوده است. چنین است که فراتررفتن از چنین منطقی را بسیاری از مدعیانِ دیروز و امروز ناممکن انگاشتهاند.
در مقابل، «نقد اقتصاد سیاسی» دال بر مقاومت در برابر این مناسبات است، مقاومتی که نمیخواهد در جشنوارهی دروغین مناسبات بازاری جاخوش کند بلکه میخواهد به فراسوی آن برود. به همین دلیل نیز ترجیح میدهیم به جای آن که کالایی تزیینی برای پرکردن ویترین انواع و اقسام نشریات و رسانههای نولیبرال و شاهدی بر مدعای دروغین تکثرگراییشان باشیم، فضایی برای نقد و بازاندیشی، هرچند محدود، اما مستقل، فراهم سازیم.
مرادمان از نقد، نه سنجش دیدگاهها و جایگزینی نظریهی اقتصادی و اجتماعی بدتر با نظریههای بهتر، بلکه زدودن خرافههایی است که در قالب علوم اجتماعی و حصوصاً در جامهی «علم اقتصاد» ترویج شده است. در پی آنیم حجابی را پاره کنیم که واقعیت اجتماعی را میپوشاند. در این چارچوب، نشان میدهیم که تحت چه شرایطی و با چه سازوکارهایی قانونمندیهای حرکت سرمایهداری خود را به گونهای تحمیل میکنند که گویی قوانینی طبیعی و نیروهایی بیرون از جامعه هستند. دلیل قدرتمندی سرمایه در تاریخ معاصر نیز تا حدودی به سبب این درک نادرست از سازوکارهای سرمایه و «طبیعی» جلوهگر شدن آن است.
به گمان ما اگر برخاستهایم به تغییر جهان باید به دانشی برای تفسیر جهان نیز مجهز باشیم، دانشی که به ما از مناسبات قدرت بگوید، روابط کالایی را تبیین کند، طبقات را ببیند و تضادها را، و از میان این همه چشم ما را بر تحلیل و تبیین و تغییر جهان بگشاید. این دانش همان «نقد اقتصاد سیاسی» در مفهوم کلاسیک کلمه است.
سخن آخر آن که امیدواریم؛ چرا که مصرّانه بر این گمانیم که «هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا خواهد رفت.»
آپلود شده توسط:
pendaree
1392/11/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نقد اقتصاد سیاسی - شماره 1 - پاییز 1391
" با گرانفروشان بشدت مقابله خواهد شد " ، " با گرانی های بی دلیل باید مقابله شود " ، " گرانی های اخیر ناشی از عوامل روانی است " ، نمونه جملات بالا را همیشه در ٤٧ سال گذشته ( از زمان جهش ناگهانی قیمت نفت در سال ۵۲) از زبان مسئولان رژیم گذشته و فعلی همیشه شنیده ایم . در سال۵۴ با تزریق شدید نقدینگی حاصل از جهش قیمت نفت گرانی چنان شدت پیدا کرد که شاه ، " مبارزه با گرانفروشی را بعنوان اصل چهاردهم انقلاب سفید " اعلام کرد ، در جمهوری اسلامی هم تشکیلات عریض و طویلی برای مبارزه با گرانفروشی ایجاد شد . اما علیرغم همه بگیر و ببند ها و ایجاد تشکیلاتهای عریض و طویل برای مقابله با گرانفروشی چه قبل و چه بعد از انقلاب ، ما تنها ملتی هستیم که مفتخر به کسب مدال طولانی ترین تورم دو رقمی تاریخ بشر شده ایم!!! .
کسب این رکورد دست نیافتنی ممکن نبوده الا با ندیدن تعمدی یا از سر جهل تفاوت ساده دو مقوله " تورم " و " گرانفروشی " .
گرانفروشی زمانی اتفاق می افتد که حجم نقدینگی با کالاها و خدمات در دسترس یک جامعه در تعادل نسبی باشند ، عده ای از صاحبان کالا و خدمات با زیاده خواهی و بدون دلایل منطقی اقدام به فروش گرانتر کالا و خدمات خود کنند ، که عملی غیر اخلاقی و مستوجب مجازات است. اما تورم وضعیتی است که به هر دلیلی حجم نقدینگی از کالاها و خدمات در دسترس پیشی بگیرد ، یعنی اگر در کشوری ۱۰۰ واحد کالا و خدمات در دسترس ، ولی ۱۲۰ واحد نقدینگی در جریان باشد ، به نسبت تفاوت این دو تورم ایجاد میشود . در این حالت به قول توماس فریدمن اقتصادان نوبلیست " تورم همواره یک پدیده پولی است " و افزایش قیمتها نه از باب زیاده خواهی گرانفروشان بلکه ناشی از غلبه حجم نقدینگی بر مقدار کالاها و خدمات موجود است . ندانستن یا به عمد ندیدن این تفاوت خیلی ساده داستان تلخی است که در ۴۷ سال گذشته بدون هیچگونه تغییری استمرار داشته و سمبل عینی آن هم افزایش قیمت بیش از چهار هزار برابری دلار نسبت به ریال در این سالهاست .
در تمام این سالها بلاانقطاع رشد نقدینگی بیش از رشد اقتصادی بوده و تا آینده ای نا معلوم این روند استمرار خواهد داشت و مثل دیگر مشکلات مزمن ما هیچ چشم اندازی برای حل علمی و عملی آن در افق دیده نمیشود . تا وقتی که مسئولان تفاوت ساده تورم و گرانفروشی را ندانند یا نخواهند که بدانند تورم دو رقمی جزء لاینفک زندگی ما خواهد ماند . در شرایطی که رشد اقتصادی کشور منفی است اما روزانه دو هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید به بازار وارد میشود اگر تورم ایجاد نشود باید از تعجب شاخ درآورد . برای بگیر و ببند با گرانفروشی حتی با بکارگیری ارتش سه میلیونی چین هم کاری از پیش نمی رود .
قطعاً علم اقتصاد نظری قادر به تبین تورم طولانی ایران نیست ، زیرا دانشجویان رشته اقتصاد در پایان سال اول همه مفاهیم بنیادی تورم را می آموزند ، فقط مبانی اقتصاد سیاسی قادر به توضیح آن است ، نتیجه اینکه علت العلل مشکلات اقتصادی ما از جمله تورم تابعی از مؤلفه های سیاسی است تا اقتصادی .
تورم برای بشریت مشکلی کاملاً شناخته شده و راه حل رفع آن هم از خود مشکل شناخته شده تر است ، اما برخلاف تمام دنیا مسئولان محترم ما همیشه بر خلاف روند منطق علم اقتصاد یقه گرانفروشی را که عارضه طبیعی تورم است را بجای خود مشکل چسبیده و ظاهراً قرار نیست این یقه گیری اشتباه به این زودیها اصلاح شود.